در سایه سار عترت

نويسنده: حجت الاسلام ابوالفضل هادی منش

دعا و نیایش در سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام)

دعا، به معنای خواندن و صدا زدن دیگری، و از برنامه‏های عبادی مهمی است که در تمامی ادیان، به ویژه ادیان آسمانی مورد توجه خاص قرار گرفته است؛ چرا که جوهر هر دین، پرستش است و دعا، اظهار نیاز و ناتوانی در برابر نیروی برتر و بدون رقیب آن دین می‏باشد، آن سان که رسول گرامی اسلام فرمودند: «الدُّعا مُخُّ العِبَادَةَ؛ درون مایه اصلی عبادت، دعاست».(1)
تعابیر روایی نیایش
در زبان روایات و کلام معصومان(علیه السلام)، از دعا، با تعبیرهای مختلفی چون برترین عبادت(2)، کلید رستگاری(3)، سلاح مؤمن(4)، سلاح انبیاء(5)، برنده‏ترین سلاح(6) و... یاد شده است. می‏گویند روزی در مسجد، اصحاب گرم گفت‏وگو بودند که آوای دل‏نشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همگان را به سکوت واداشت. آن حضرت پرسید: آیا می‏خواهید شما را به اسلحه‏ای که موجب نجات شما از دشمن و سبب افزایش روزی می‏شود رهنمون شوم؟ حاضران پاسخ گفتند: آری ای فرستاده خدا. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «شب و روز در حال دعا و نیایش با پروردگارتان باشید؛ چرا که دعا، سلاح مؤمن است».(7)
شرایط پذیرش دعا
1. حمد و صلوات
نیایش، بیان خواسته‏های موجودی ناتوان است؛ آن‏گاه که در برابر قدرتی بیکران قرار می‏گیرد و با کوله‏باری از نیاز، لب به خواهش می‏گشاید. باید پیش از آن که خواسته‏ای بخواهد، ابتدا شکر آن چه را دارد به جای آرد و بر آن کسانی که نزد معبود والاترین جایگاه را دارند، درود فرستد، تا خواسته‏اش پذیرفته شود. روزی مردی عرب وارد مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) شد و به نماز ایستاد و دستانش را به درگاه الهی بلند کرد و مشغول نیایش شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راز و نیاز او نگریست و به یاران خود رو کرد و فرمود: این بنده خدا در نیایش خود با پروردگارش شتاب کرد. آن گاه نگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به گوشه دیگری از مسجد گره خورد. عرب دیگری مشغول نماز و نیاز بود. او پس از نمازش دست به دعا برداشت و پس از سپاس‏گذاری نعمت‏های پروردگار و صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، خواسته‏هایش را بر زبان جاری ساخت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جای خود برخاست و نزد او رفت و به او فرمود: «هر چه از خدای خود می‏خواهی بخواه؛ زیرا شیوه‏ای برگزیده‏ای که به استجابت می‏انجامد و با این‏گونه نیایش، هر خواسته‏ای که داری، برآورده خواهد شد».(8)
2. ولایت‏پذیری
محمد بن مسلم، از دوستان امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت پرسید: آیا دعای کسی که بسیار عبادت می‏کند و در عبادت خود نیز فروتن است، ولی ولایت شما را نمی‏پذیرد، پذیرفته می‏شود و به حال وی سودی دارد؟ امام با چهره‏ای گشاده به او فرمود: ای محمد، مَثَل ما خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، مَثَل آن خانواده‏ای است که در قوم بنی‏اسراییل به سر می‏بردند و هر گاه چهل شبانه روز به راز و نیاز می‏پرداختند، دعایشان مستجاب می‏شد. اما روزی یکی از آنان پس از آن چهل روز، دعایش مستجاب نشد. نزد حضرت عیسی(علیه السلام) رفت و گله نمود و از او خواست تا برایش دعا کند. عیسی(علیه السلام) نمازی به جای آورد و سپس برای فرد دعا کرد. خدا به عیسی(علیه السلام) وحی نمود: «این بنده من، از دری که باید از آن به سوی من بیاید، نیامده؛ مرا خوانده، ولی در دلش به پیامبری تو شک دارد. به همین دلیل، دعایش را هرگز مستجاب نخواهم کرد». عیسی(علیه السلام) جریان را با آن مرد در میان گذاشت. او اعتراف کرد و از او خواست تا برای رفع مشکلش دعا کند. حضرت عیسی(علیه السلام) دعا کرد و مرد نیز توبه نمود. پروردگار نیز توبه او را پذیرفت و او نیز مانند دیگر افراد خانواده‏اش مستجاب الدعوة گردید».
محمد بن مسلم نیز با این سخن امام صادق(علیه السلام) دریافت که پذیرش ولایت اهل‏بیت علیهم السلام ، شرط پذیرش و استجابت دعا می‏باشد.(9)
3. آه مظلوم: دعایی مستجاب
یونس بن عمار، شیعه‏ای از دوستداران امام صادق(علیه السلام) بود که مظلوم واقع شده بود. او برای گله‏مندی نزد امام رفت و گفت: ای پسر رسول خدا، همسایه‏ای از قبیله قریش دارم که با من دشمنی می‏کند و برای این که مرا در معرض خطر طاغوتیان قرار بدهد، نام مرا به عنوان یکی از شیعیان فاش نموده، تا مرا از میان بردارد. من هر گاه که از کنارش می‏گذرم یا هر گاه مرا در جایی می‏بیند، فریاد می‏زند: این رافضی (شیعه)، دارایی‏های مردم را جمع می‏کند و نزد مولایش جعفر بن محمد(علیه السلام) می‏برد. این مسأله در حالی بود که خفقان و ترس از رژیم حاکم، همه جا را فرا گرفته بود. امام به او فرمود: «ای یونس بن عمار، نگران نباش. از او آسیبی به تو نخواهد رسید. آن گاه که شب پرده بر رخ شهر می‏کشد و چشم‏ها در خواب فرو می‏روند و تو برای برپا داشتن نماز شبت برمی‏خیزی، دست به دعا بردار و او را نفرین کن که دعای کسی که حق به جانب اوست مستجاب می‏شود».
یونس همان‏گونه که از امام آموخته بود، دست به دعا برداشت و آن چه را امام فرموده بود، از خدا خواست. فردای آن روز خبر رسید که آن دشمن خدا به سختی بیمار است و چندی نگذشت که صدای شیون و زاری از خانه‏اش بلند شد.(10)
4. دعا برای دوستان
حسن بن جهم نزد امام صادق(علیه السلام) رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا در دعاهایتان فراموش نکنید و برای برطرف شدن مشکلاتم دعا بفرمایید. امام فرمود: از کجا می‏دانی که تو را در دعاهای خود فراموش می‏کنم؟ حسن پیش خود اندیشید: آن بزرگوار امام شیعیان است و دوستان و شیعیان خود را فراموش نمی‏کند. من هم که از شیعیان او هستم، پس دلیلی ندارد که او مرا فراموش نماید. عرض کرد: نه، شما مرا فراموش نمی‏کنید. امام فرمود: چگونه فهمیدی که فراموشت نمی‏کنم؟ گفت: چون من از شیعیان و دوستداران شما هستم و می‏دانم که شما برای دوستان خود دعا می‏کنید. امام پرسید: آیا غیر از این مطلب چیز دیگری را هم می‏دانی که به خاطر آن فراموشت نسازم؟ حسن گفت: خیر، چیز دیگری نمی‏دانم. امام فرمود: «هرگاه خواستی بدانی که در نزد من چگونه‏ای، نگاه کن ببین من در نظر تو چگونه هستم و چقدر با هم دوستی داریم؛ تا به وسیله آن، بیشتر به یاد هم باشیم».(11)
5. امیدواری در دعا
احمد بن محمد، نزد امام صادق(علیه السلام) رفت و گفت: چند سال است که حاجتی دارم و بسیار هم دعا کرده‏ام، ولی دعایم مستجاب نمی‏شود. کم کم در دلم شک راه یافته است، چه کنم؟ امام نگاه تندی به او کرد، بعد برآشفت و فرمود: «ای احمد، مراقب باش که شیطان بر تو پیروز نشود و تو را از رحمت پروردگارت ناامید نسازد. مگر نمی‏دانی که پروردگار، گاه برآوردن نیاز مؤمن را به تأخیر می‏اندازد، تا او بیشتر به راز و نیاز بپردازد؛ چرا که خداوند بزرگ، گفتگوی بندگان را با خود دوست می‏دارد. به خدا سوگند، دیر برآورده شدن نیازهای بندگان، برای آنان بهتر از زود برآورده شدن آن‏هاست». سپس امام، احمد بن محمد را به بردباری، تلاش برای کسب حلال و پیوند با خویشاوندان سفارش فرمود و گفت: «خدا به وعده خود پای‏بند است و وفا می‏کند. مگر خود او نفرموده است: هنگامی که بندگان من از تو در مورد من بپرسند، به آنان بگو من نزدیکم و نیایش نیایش کننده را آن‏گاه که مرا می‏خواند، پاسخ می‏گویم.(12) مگر خود او نفرموده: از رحمت پروردگار ناامید نشوید(13) و نیز این که: خداوند به شما وعده آمرزش و فزونی می‏دهد.(14) بنابراین، دلبندی‏ات را به پروردگار استوارساز و شک و تردید در دل خود راه مده و دروازه دلت را برای وارد شدن چیزی به جز خیر و نیکی مگشا، که این تنها راه آمرزیده شدن و برآورده شدن دعاهاست.»(15)
1. تضرع و زاری
طاووس یمانی می‏گوید: امام سجاد(علیه السلام) را دیدم که با چشمانی اشکبار، به آسمان نگاه می‏کرد و با خدای خویش گرم گفتگو بود.
زلال اشک از چشمانش به دامان جاری بود و این چنین دعا می‏کرد: «ای سرآمد آرزوهای دیرینه‏ام، ای خدا، آیا با همه امیدی که به مهربانی تو دارم، باز مرا در آتش عذاب خود خواهی سوزاند؟ ای خدا، تو از هرگونه عیب و کاستی به دوری، مردم چنان تو را معصیت می‏کنند که گویا می‏پندارند تو آنان را نمی‏بینی و تو آن‏چنان بردباری که گویا آنان نافرمانی تو را نکرده‏اند. به قدری به آنان مهربانی نشان می‏دهی، گویا تو به آنان نیازمندی، با این که تو آفریننده‏ای و از هر آفریده بی‏نیاز. اکنون چه کسی غیر از تو از گناهان من می‏گذرد؟ به غیر از تو به که پناه آورم؟ وای بر من! آیا هنگام آن نرسیده که شرم کنم و به سوی تو روی آرم؟» و آن قدر گریست که از هوش رفت و بر زمین افتاد. دویدم و کنارش نشستم و سرش را بر روی زانویم گذاشتم. چشمانش را گشود و برخاست و نشست و پرسید: کیست که به خلوت من و پروردگارم آمده است؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا، طاووس یمانی هستم. اگر شما این چنین با خدای خود نیایش می‏کنید، ما روسیاهان چه کنیم. شما که پدرت حضرت حسین(علیه السلام) و مادرت فاطمه(س) و جدت رسول خداست.
امام سجاد(علیه السلام) با بغضی سنگین در گلو فرمود: «چه دور رفتی ای طاووس! از پدر و مادر و جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن مگو، که پروردگار، بهشت را برای بندگان نیکوکار و فرمانبردارش آفریده است؛ چه برده‏ای سیاه باشد و چه بزرگی از خاندان قریش. مگر نشنیده‏ای که خداوند می‏فرماید: پس آن گاه که در صور دمیده شود، خویشاوندی‏ای بر جای نمی‏ماند و از پدران و حسب و نسب پرسش نمی‏شود(16)».(17)
2. پافشاری بر خواسته‏ها در نیایش
در مدینه خشکسالی آمد و مردم در سختی و دشواری بسیار قرار گرفتند.عده‏ای نزد پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) رفتند و از ایشان درخواست نمودند تا پروردگار، باران مهربانی‏اش را بر آنان فرو فرستد. دستان مهربان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به سوی آسمان بلند شد و لب‏های خشکیده‏اش به حرکت درآمد: «بار خدایا، باران رحمتت را بر ما فرو فرست». نگاه‏های مردم تشنه به آسمان دوخته شد و عده‏ای نیز آسوده خاطر از این که باران خواهد آمد، راه منزل خویش را در پیش گرفتند. مدتی گذشت، ولی قطره آبی هم از آسمان نچکید. دوباره مردم نزد رسول خدا رفتند و درخواست کردند بار دیگر دعا بفرمایند. این بار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دست به دعا برداشت و با لحنی دگرگونه، با خدا خود راز و نیاز کرد و از او درخواست فرو فرستادن باران نمود. ابرهای رحمت در حیرتِ نگاه‏های منتظر، به هم پیوست و باران تندی باریدن گرفت، به گونه‏ای که آب در کوچه‏ها به راه افتاد.
جمعی از اصحاب خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند و از این موضوع شگفت‏زده شدند. پرسیدند: چرا بار اول که دعا فرمودید، باران نیامد، ولی بار دوم بارید؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من بار اول دعا کردم، ولی در نیایش خود اصرار نورزیدم و پافشاری ننمودم؛ ولی بار دوم، برخواسته خود پا فشردم و آن‏گونه شد که دیدید».(18)
3. صلوات؛ برترین نیایش
هرگاه کسی به خاندان وحی دعا کند، حقی مسلم بر گردن آنان می‏یابد و آنان که دلسوزترین افراد به امت خود هستند، در حق او دعا خواهند کرد. روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به امام علی(علیه السلام)فرمود: علی جان، دوست داری به تو مژده‏ای بدهم؟ علی(علیه السلام) با اشتیاق پاسخ داد: بله، پدر و مادرم فدایت شوند! شما همواره خوش خبر هستید و مژده بخش. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل امین بر من نازل شد و خبر شگفت‏انگیزی برایم آورد. علی(علیه السلام) شگفت‏زده پرسید: آن خبر عجیب چه بود؟ فرمود: برایم خبر آورد که هر کس از دوستان و دوستداران من، بر من و تو و خاندانم صلوات و درود فرستد، دروازه‏های آسمان به رویش گشوده می‏شود و فرشتگان الاهی در عوض هر صلوات او بر من و خاندانم، هفتاد صلوات بر او می‏فرستند و اگر گنهکار باشد، گناهانش مانند برگ درختان پاییزی می‏ریزد و خداوند نیز در پاسخ این دعایش لبیک می‏گوید و به فرشتگان درگاه خود می‏فرماید: «ای ملائکه من، شما بر او هفتاد صلوات فرستادید، ولی من هفتصد صلوات بر او می‏فرستم».(19)
زیباترین نام‏ها
درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، شیوه خدا و فرشتگان اوست؛ آن‏چنان که در قرآن نیز بدان اشاره شده است. جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پرسید: ای رسول خدا، در شأن علی بن ابی‏طالب(علیه السلام) چه می‏فرمایید؟ فرمود: او جان من است. عرض کرد: ای رسول خدا، در مورد حسن و حسین چه؟ پاسخ فرمود: آن دو، دو روح و ریحان من هستند که مادرشان فاطمه(س) است، دختر من که هر که او را غمگین سازد، مرا غمگین نموده و هر که او را خرسند سازد، مرا خرسند ساخته است. ای جابر، خدا را گواه می‏گیرم که من با هر که دشمنی آنان کند، دشمنم و با هر که دوستی با آنان نماید، دوست هستم. ای جابر، هر گاه خواستی دعا کنی و دعایت مستجاب گردد، اسم‏های آنان را بخوان و بر آنان درود فرست که نام آن‏ها نزد پروردگار زیباترین و محبوب‏ترین نام‏هاست.(20)
آتش اشتیاق
درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، دل را صفا می‏بخشد و نمادی از اظهار دوستی با آنان است که ثمره این دوستی، هم در دنیا و هم در آخرت ظاهر می‏شود. روزی یکی از اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عرض ارادت و دوستی، سراسیمه نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسید و پس از عرض سلام گفت: من آمده‏ام تا یک سوم درودهایم را نثار شما کنم؛ نه، بلکه می‏خواهم نصف آن، یا اصلاً همه آن را ارزانی شما نمایم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با چهره‏ای گشاده، دست بر شانه‏اش زد و فرمود: اگر این‏گونه کنی که می‏گویی، مشکل دنیا و آخرتت برطرف خواهد شد. این داستان برای ابوبصیر پرسش برانگیز جلوه کرد. خدمت امام صادق(علیه السلام)رفت و پرسید: این جمله آن مرد که به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)عرض کرد من همه صلواتم را برای شما قرار دادم، یعنی چه؟ امام فرمود: «یعنی هر گاه که خواستم دعایی کنم، صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندان گرامی‏اش را مقدم دارم و پیش از این که بر آنان درود و تحیت فرستم، از پروردگار خویش چیزی نخواهم و آن گاه که صلوات فرستادم، خواسته‏های دیگرم را به درگاه پروردگارم، برشمارم»(21).
پسندیدگی صلوات در هر حال
صلوات، برترین دعاست و دعا، ذکر است و ذکر در همه حال نیکو و «نشانه ارباب معرفت است»(22). امام باقر(علیه السلام) در جمعی بود و همگان منتظر بودند تا از دریای بیکران علم و معرفتش، تشنگان را زلالی برسد. مردی در میان جمع عطسه‏ای زد و سپس گفت: «اَلحمدُللّه‏». با این که به طور معمول در پاسخ عطسه، می‏گویند: «یَرْحَمُکَ اللّه‏؛ خدای تو را رحمت کند»، ولی امام باقر(علیه السلام) پاسخی این چنین نداد و سکوت فرمود. نکته‏سنجی پرسید: چرا پاسخش را نفرمودید؟ امام فرمودند: از حق ما کاست؛ زیرا پس از عطسه باید بگویید: «الحَمدُللّه‏ رَبِّ الْعالَمیِنَ و صَلِّی اللّه‏ُ عَلیَ مُحَمَّدٍ و اَهْلِ بَیْتِهِ؛ ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و خدا بر محمد و خاندانش درود فرستد». مردی که عطسه کرده بود، حمد خدا گفت و بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندانش درود فرستاد و امام باقر(علیه السلام) نیز در پاسخش فرمود: «خدای تو را رحمت کناد».(23)
پرهیز از فرستادن صلوات ناقص
در سخنان معصومان(علیه السلام) فرستادن صلوات ناقص نهی شده است؛ یعنی کسی بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) درود فرستد، ولی خاندان او را شامل آن نسازد. نوشته‏اند امام باقر(علیه السلام) در حجر اسماعیل نشسته و مشغول مناجات با خدای خویش بود. صدای مردی که به پرده خانه خدا چنگ زده بود و زاری می‏کرد، توجه امام را به خود جلب نمود. او به پرده کعبه آویخته بودو برای برآورده شدن دعایش مدام صلوات می‏فرستاد، ولی می‏گفت: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و دنباله آن را نمی‏گفت. امام باقر(علیه السلام) به او فرمود: «بنده خدا، تو با این صلواتت به ما ظلم می‏کنی. چرا دنباله دعای صلوات را نمی‏گویی و آن را کامل نمی‏کنی». «بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد».(24)
نیایش‏های ناکارآمد
گاهی دعا، نیاز به مقدمات و زمینه‏هایی دارد تا در پرتو آن کارآیی داشته باشد. آورده‏اند در سفری، کاروان امام صادق(علیه السلام) به سوی مدینه در حرکت بود که سه نفر با فاصله زمانی نزد امام آمدند و از او کمک خواستند. امام به دو نفر اول کمک مالی کرد و برای سومی فقط دعا کردند و آن گاه رو به کاروانیان فرمودند: دوستان، بدانید که اگر می‏خواستم به این نفر آخر هم کمکی بکنم، توانایی آن را داشتم، ولی بیم آن را دارم تا جزو سه گروهی شوم که دعایشان مستجاب نمی‏شود. اول کسی که خدا به او مال و دارایی می‏دهد، ولی وی آن را درست خرج نمی‏کند و در نتیجه، نیازمند می‏شود و آن گاه که نیازمند شد، دست به دعا برمی‏دارد و از خدا درخواست مال و دارایی می‏کند. دوم کسی که با زنی ناشایسته و بی‏ایمان ازدواج می‏کند و بدون این که از او جدا شود، دعا می‏کند که پروردگار راهی برای رهایی از مشکلش برای او قرار دهد. سوم کسی است که پیوسته همسایه خود را به جهت آزار و اذیت‏هایش نفرین می‏کند که خدایا همسایه‏ام را نابود کن، ولی با این که می‏تواند خانه خود را تغییر دهد، این کار را نمی‏کند و فقط می‏خواهد با دعا مشکل خود را حل نماید».(25)
1. برترین عبادت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برترین پرستش، دعاست».(26)
2. خشنودی پروردگار: امام علی(علیه السلام) می‏فرماید: «بهترین عمل نزد خدا در روی زمین نیایش است».(27)
3. ناتوان‏ترین مردم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ناتوان‏ترین مردم کسی است که درمورد دعا ناتوان باشد».(28)
4. نشانه دانایان: حضرت علی(علیه السلام) می‏فرماید: «داناترین مردم به خدا، نیایشگرترین آن‏هاست».(29)
5. دور کننده بلا: علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: «دعا، دور کننده بلاهایی است که در حال آمدن بوده یا هنوز نازل نشده است».(30)
6. درمان هر درد: امام صادق(علیه السلام) می‏فرماید: «بر تو باد به نیایش، که درمان هر دردی در آن است».(31)
7. دعا در سلامت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر گاه بنده پروردگارش را در عافیت بخواند، خداوند او را از بلا و سختی نجات می‏دهد».(32)
8. امید به استجابت: امام صادق(علیه السلام) می‏فرماید: «هیچ دری کوبیده نمی‏شود، مگر آن‏که امید به گشایشش برای کوبنده در باشد».(33)
9. اجازه نیایش: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر گاه خدا بخواهد بنده‏اش را اجابت کند، به او اجازه نیایش می‏دهد».(34)

پی‏نوشت‏ها
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، 1403ق، چ 2، ج 93، ص 300.
2. همان، ص 393.
3. همان، ص 300.
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج 2، ص 468.
5. همان.
6. همان.
7. اصول کافی، ج 2، ص 468.
8. همان، ص 485.
9. همان، ص 400.
10. همان، ج 2، ص 512، ح 3.
11. همان، ص 652، ح 4.
12. بقره: 186.
13. زمر: 53.
14. بقره: 268.
15. اصول کافی، ج 2، ص 243، ح 1.
16. مؤمنون: 101.
17. بحارالانوار، ج 46، ص 81 .
18. اصول کافی، ج 2، ص 474.
19. بحارالانوار، ج 94، ص 56.
20. همان، ص 21.
21. اصول کافی، ج 2، ص 491، ح 3 و 4.
22. برگرفته از مضمون آل عمران: 191.
23. اصول کافی، ج 2، ص 654، ح 9.
24. همان، ص 495، ح 21.
25. اصول کافی، ج 2، ص 510.
26. بحارالانوار، ج 69، ص 393.
27. اصول کافی، ج 2، ص 467.
28. علاءالدین المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمّال، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق، ج 2، ص 64، ح 3133.
29. آمدی، غررالحکم، دانشگاه تهران، تهران، 1373، ج 2، ص 850 .
30. اصول کافی، ج 2، ص 469.
31. رضی الدین الطبرسی، مکارم الاخلاق، انتشارات الشریف الرضی، قم، 1412ق، ص 271.
32. کنز العمال، ج 3، ص 145، ح 5899.
33. اصول کافی، ج 2، ص 467.
34. کنز العمال، ج 2، ص 68، ح 3156.


منبع: ماهنامه پاسدار اسلام الف